انعکاس

آخرین خبر، سکوتی است که در شهر دهان به دهان می چرخد . . .

انعکاس

آخرین خبر، سکوتی است که در شهر دهان به دهان می چرخد . . .

درباره بلاگ

پیرزن‌هایی در هزارویک شب هستند که آدم‌های عاشق را به وصال می‌رسانند. البته این‌ها فرق دارند با پیرزن‌های مکاری مثل ذات‌الدواهی در حکایت ملک نعمان‌. این پیرزن‌ها با چند سکه چنان عزم‌شان را در وصلت عاشقان جزم می‌کنند که حتی سرنوشت هم کوتاه می‌آید و تقدیر عوض می‌شود. اگر چند تا از همین پیرزن‌ها توی شهر بودند، بین دستفروش‌های مترو، در شلوغی بازار، میان روزمرگی دیگران چقدر خوب می‌شد. آن وقت لابد آدم‌هایی مثل شمس‌النهار و علی بن بکار هم پیدا می‌شدند که شب و روز در عشق هم تب کنند. حتماً روزی چند بار در شعف چشم‌هایی که برای هم برق می‌زدند ما هم به زندگی امیدوار می‌شدیم و چیزهایی را باور می‌کردیم که حالا به رؤیا و به خیال می‌مانند. راستش شهر ما به قصه‌های عاشقانه نیازمند است و این را نمی‌شود در هیچ روزنامه‌ای آگهی کرد.

۲۸ مهر ۹۷ ، ۱۳:۱۲

حالا نیست که نیست!

بدیش این بود که وقتی نبود، من حتی با نبودنش هم بودم. یعنی اینکه وقتی به این نتیجه رسیدم که دیگر واقعاً نیست، از خودم می پرسم: نیست؟ خب حالا چه کار کنیم؟ و همین شد که یک عالم کار لیست کردم و شروع کردم به انجام دادنشان. که خب نیست! حالا غصه اش را بخورم؟ قرار نیست که تا ابد نباشد. یعنی می خواهم بگویم نبودنش هم با من بود. وقتی کاری می کردم که قبل از نبودنش انجام نداده بودم به خودم می گفتم: خب دیدی نبودنش هم بد نیست؟ یعنی می خواهم بگویم نبودنش هم به اندازه ی بودنش خوب بود. حالا نیست که نیست!

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۷/۰۷/۲۸
زهرا اشرفی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی